۱

ایلان ماسک

کسی که آینده زندگی ما را تغییر داد

بشنویم

اولین قسمت «بایوکست»، درمورد یه پسر اهل آفریقای جنوبیه که توی ۱۲ سالگی بخاطر احتیاجی که به پول داشت، یه بازی کامپیوتری نوشت و تونست اون رو ۵۰۰ دلار به یه مجله بفروشه. توی این قسمت، می‌خوام داستان زندگی فردی رو براتون تعریف کنم که آینده‌ی زندگی ما رو تغییر داده.

از کجا بشنویم؟

بخوانیم

۲۸ ژوئن ۱۹۷۱ که یه روز دوشنبه ای بود، توی پریتوریای آفریقای جنوبی، اولین بچه ی ارول و می ماسک به دنیا اومد. اسمشو گذاشتن ایلان. پدرش یه مهندس برق اهل آفریقای جنوبی بود و مادرشم یه متخصص رژیم غذایی و مدل اهل کانادا. ایلان، بچه ی خجالتی و درونگرایی بود. اینقدر توی کارا و فکراش غرق میشد و میرفت توی دنیای خودش که وقتی پدر مادرش صداش میزدن نمیفهمید. این تا حدی بود که والدینش به شنواییش شک کردن! همیشه فکرا و ایده های عجیب غریبی به ذهنش میرسید. درواقع، اون فکر میکرد که آدم عجیبیه و همین باعث میشد درونگرا باشه. میترسید ایده هاشو به هم سناش بگه که یه وخ تردش کنن. همین درونگرا و نابغه بودنش باعث میشد توی مدرسه خیلی مسخره بشه. عاشق کتاب بود و کلی کتابای کمیک جمع میکرد. تکنولوژیای جدیدو با علاقه دنبال میکرد. کتابای علمی تخیلی و درمورد آینده میخوند؛ اینا رو با هم قاطی میکرد و به این فکر میکرد که برای داشتن آینده ای مثبت، تکنولوژیا چطوری باید پیشرفت کنن؟ همیشه و همه جا کتاب دستش بود! اصلا براش عجیب نبود که روزی ۱۰ ساعت مطالعه کنه! برادرش تعریف میکنه که یک بار با مادرش رفته بودن خرید، وسطای خرید یهو میبینن ایلان نیست! در به در دنبال آقا بودن که میرن تو یه کتاب فروشی میبینن ایلان وسط قفسه های کتابا نشسته روی زمین و غرق یه کتابه! بذارین یه نمونه ی خیلی جالب از اطلاعات ایلان براتون تعریف کنم: خودش میگه وقتی بچه بوده از تاریکی میترسیده. بعد از مطالعه، به این نتیجه رسیده که تاریکی یعنی نبودن فوتون ها توی طول موج قابل دید برای انسان. به خودش گفته خیلی مسخره س که آدم از نبود فوتونا بترسه! بعد از اون دیگه از تاریکی نترسیده! ینی قشنگ از نظر علمی خودشو قانع کرد و واقعا دیگه نترسید! یه نمونه دیگه این که توی مدرسه یکی از دوستان بهش گفته وای ایلان! ماهو ببین! چن میلیون مایل باهامون فاصله داره! ایلانم گفته نه بابا! فاصله ش همش حدود ۲۵۰ هزار مایله! ۲۹.

ایلان ۸ سالش بود که پدر و مادرش با دوتا پسر و یک دختر از هم جدا شدن. چن وخ بعد ایلان تصمیم گرفت با پدرش زندگی کنه. خونه ی پدرش بیرون از شهر بود و اون ها کلی با هم به تفریح میرفتن. تعطیلاتشونم معمولا توی اروپا یا هنگ کنگ میگذشت. پدر خیلی سختگیری داشت که یکسره به بچه هاش دستور میداد. مثلا اون برخلاف بقیه همشهریا که برای کارای خونه مستخدم میگرفتن؛ این وظیفه رو به بچه هاش داده بود. پدرش متوجه شد که ایلان علاقه شدیدی به کامپیوتر داره و براش یه کومودور VIC-۲۰ خرید. حالا دیگه وقت ایلان به یاد گرفتن برنامه نویسی از روی کتابایی که خریده بود میگذشت. توی همین موقع، اسمشو کلاس کامپیوترم نوشتن. ولی از بس خودش اطلاعات جمع میکرد، وقتی میرف کلاس احساس میکرد اطلاعات معلمه از چیزایی که خودش میدونه کمتره. همینم باعث شد دیگه نره. اوقات فراغتش به D&D بازی کردن با رفیقاش میگذشت. (اگه نمیدونید بازی نقش آفرینی D&D چیه، پیشنهاد میکنم قسمت ۸۰ پادکست رادیو گیک جادی رو گوش بدید که اونجا مفصلا درموردش توضیح داده.) ۱۲ ساله بود و آتاری داشت. تصمیم گرفت برای تامین هزینه های خرید بازی یا خرید یه کامپیوتر جدید، یه بازی درست کنه و بفروشه. روزی ۵ ساعت وقت میذاشت و بالاخره موفق شد یه بازی کامپیوتری خیلی ساده بنویسه که اسمش رو Blastar گذاشت. بازیش درمورد یه سفینه بود که باید موجودای فضاییو با تیرای لیزری از بین میبردی. خیلی زود مجله ی PC and Office Technology بازی ایلانو به قیمت ۵۰۰ دلار ازش خرید. مجموعه کتاب مشهور «بنیاد» از ایزاک آسیموف و کتاب «راهنمای مسافران مجانی کهکشان» از داگلاس آدامز خیلی روش تاثیر داشت. (درمورد این کتابم جادی توی آخرای اپیزود ۴۲ رادیو گیک توضیح داده.) اون موقع بازار بازیای آرکید خیلی داغ بود و ایلان و برادرش کیمبال، کنار دبیرستان شون به فکر راه انداختن یه کمپانی ساخت بازیای آرکید افتادن. اون موقع ایلان ۱۴ و کیمبال ۱۳ ساله بود. اونا بدون این که به والدینشون چیزی بگن، کار راه اندازی کمپانی شونو شروع کردن. اما با توجه به سن کمشون نتونستن مجوز بگیرن. اواخر دهه ۸۰ میلادی بود و اوج حکومت استبدادی آفریقای جنوبی. ایلانم که ۱۷ ساله بود و نمی خواست برای اون حکومت بره سربازی، به دنبال راهی برای پیچوندن خدمت اجباری بود. سال ها بود که زندگی توی آمریکا به رویای ایلان تبدیل شده بود. فکر میکرد بهترین جا برای اجرای ایده هاش آمریکاس. ولی اون موقع هر کار کرد نتونست بره آمریکا. اما چون مادرش متولد کانادا بود، تو ۳ روز تونست پاسپورت کانادایی بگیره. با وجود مخالفت خانواده، بلافاصله بارشو بست و رفت تورنتو. پدرش گفته بود اگه رفتی دیگه رو پول من حساب نکن. پس اوایل به هر کاری راضی میشد تا بتونه پول ورود به کالجو جمع کنه. توی محل کارش میخوابید و برای حمام هم از دوش باشگاه استفاده میکرد. بالاخره تونست پذیرش Queen’s College تو کینگستون رو بگیره. هزینه ی کالج زیاد بود اما فکر ایلان خیلی خوب کار میکرد. اون و دوستش یک عمارت ۱۰ خوابه رو اجاره کردن و آخر هفته ها اون جا بساط پارتی راه مینداختن. تو هر مهمونی ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر میومدن و از هر نفر ۵ دلارم ورودی میگرفتن. با وجود درآمد خوبی که داشتن، ایلان سعی میکرد خیلی صرفه جویی کنه و فقط روزی ۱ دلار برای خوراک خودش خرج میکرد. سعی میکرد با خوردن نودل و ادویه های تند رایگان هزینه خودشو به حداقل برسونه. سال ۱۹۹۲، ماسک تونست پذیرش دانشگاه پنسیلوانیا رو تو رشته فیزیک بگیره و بالاخره آرزوی دیرینه ش محقق شد: مهاجرت به آمریکا. ۳ سال بعد اون با دو مدرک کارشناسی فیزیک و کارشناسی اقتصاد از دانشگاه پنسیلوانیا فارغ التحصیل شد و پذیرش مقطع دکترای فیزیک کاربردی از دانشگاه استنفورد رو گرفت. سال ۱۹۹۵ ماسک در حالی راهی استنفورد شد که اینترنت، فضای سیلیکون ولی رو تحت تاثیر قرار داده بود. اما بیرون از سیلیکون ولی هنوز مردم عادی نمیدونستن چی هس. هنوز ۲ روز از دانشگاش گذشته بود که ایده ی نابی به ذهنش رسید. با خودش گفت که نتیجه ی صبر کردن و گرفتن دکترا اینه که بشینه و پیشرفت روز افزون اینترنتو ببینه؛ بعد از گرفتن مدرک هم احتمالا راه انداختن چیز جدید توی اینترنت سخت تر بشه. هنوز ۲ روز از مقطع دکتراش گذشته بود که بیخیال درس شد و با برادرش تماس گرفت.

در حالی که خیلی از بزرگان، وب رو یک پدیده ی زودگذر تصور می کردن و بیشتر کمپانیای بزرگ اصلا نمی دونستند چی هس؛ ایلان و کیمبال ماسک به این فکر افتادند که چقدر پول تو این شبکه تازه تاسیس نهفته س! اونا سایت Zip۲ رو راه انداختن. ایده ی ایلان این بود که آدرس کسب و کارای مختلفو روی نقشه توی سایتش به افراد ارائه بده. داریم از زمانی صحبت میکنیم که شما برای پیدا کردن آدرس یه کسب و کاری باید میرفتی یه کتابچه میخریدی که آدرس همه مشاغلو توش نوشته بود. توی آمریکا بهش میگن کتاب یا روزنامه ی زرد. قاعدتا از گوگل مپم خبری نبود که بتونی لوکیشن اون محلو پیدا کنی. پس باید با یه آدرس توی سطح شهر به دنبال اون مغازه یا شرکت میگشتی. برادران ماسک ۲۸ هزار دلار از پدرشون قرض کردن و یه «کتاب زرد آنلاین» راه اندازی کردن. با این کار، که بیشتر کد نویسیش رو خود ایلان انجام داد، هم کلی پول درآوردن؛ هم خیلی از کمپانیا رو با پدیده ای به اسم اینترنت آشنا کردن. با ورود و ثبت نام کسب و کارای مختلف روی سایت Zip۲، ارزش اون روز به روز بیشتر میشد و بالاخره ۴ سال بعد کمپانی کامپیوتری Compaq سایت Zip۲ رو به مبلغ ۳۰۷ میلیون دلار ازشون خرید. از این معامله، ۲۲ میلیون دلار به ایلان ۲۸ ساله رسید. ایلان از بچگی عاشق ماشین بود و اولین کاری که با سرمایه هنگفتش کرد، رفت یک مک لارن F۱ به قیمت ۱ میلیون دلار خرید. ماشینی که کلا ۱۰۶ نسخه ازش تولید شده و اون موقع سریع ترین ماشین جهان بود. جالبه بدونید که ماشین به این گرونی رو بیمه نکرد و یکی دو سال بعد باهاش تصادف کرد و ماشینو داغون کرد! از ماشین بگذریم، با بقیه ی پولش میتونست یه جزیره تو باهاما بخره و تا آخر عمر به عشق و حال بگذرونه. اما اون فکرای بزرگی توی سرش داشت. اون فکر میکرد که به زودی نقل و انتقالات مالی هم به محیط اینترنت منتقل میشه. ۱۲ میلیون دلار از سرمایه بدست آمده از فروش Zip۲ رو، این بار بدون برادرش، روی ساخت یک سایت به اسم X.com سرمایه گذاری کرد. بزرگترین رقیب X.com کمپانی کانفینیتی بود. اونا به جای رقابت و دعوا تصمیم به ادغام گرفتند. با ادغام X.com و کانفینیتی، کمپانی مشهوری تاسیس شد که احتمالا همه اون رو بشناسید: PayPal. ایلان تو ژانویه ۲۰۰۰ با نویسنده ی انگلیسی جنیفر جاستین ویلسون که توی دانشگاه باهاش آشنا شده بود ازدواج کرد. ۲ سال بعد اون ها صاحب یه پسر بچه به نام نوادا شدند. اما فقط ۱۰ هفته بعد، پسرشون بخاطر «سندروم مرگ ناگهانی نوزاد» خوابید و دیگه بلند نشد! درحالی که پاسپورت آمریکاییش رو گرفته بود شرکت eBay به عنوان بزرگترین رقیب PayPal با مبلغی بالغ بر ۱.۵ میلیارد دلار کمپانی اونا رو خرید. ماسک صاحب بیشترین سهام شرکت بود و چیزی حدود ۱۸۰ میلیون دلار کاسب شد. تو یه ساحل دراز کشیده بود و به صدای موج گوش میداد. دوباره فکر خرید جزیره به ذهنش رسید. اما سیاره ها خیلی بیشتر از جزیره ها براش جذاب بود! اون ایده هایی داشت که از حدود ۲۰ سال پیش منتظر رسیدن پولش بود. حالا پولشو داشت و وقت اجرای ایده های عجیب غریبش رسید. فکر میکرد فضا هنوز خیلی ناشناخته س و خیلی چیز عجیب غریبیه. رفت سایت ناسا رو زیر و رو کرد و چیزی که دنبالش بود رو اونجا پیدا نکرد: سفر به مریخ! ایلان از سال ها پیش توی این فکر بود که چرا فعالیتای فضانوردا تو ۴۰ سال گذشته، بعد از تموم شدن پروژه سفر به ماه، فقط به تجهیز و رسیدگی به ایستگاه فضایی بین‌المللی ختم شده؟ چرا هنوز نوبت سفر به مریخ نرسیده؟ اون به این فکر افتاد که خودش این رویا رو عملی کنه. سفر انسان به مریخ و زندگی روی اون، یکی از رویاهای کودکی ایلان بود. همون تابستون ۱۰۰ میلیون دلار پولش رو برای تاسیس یکی از پر سر و صدا ترین کمپانیای دو دهه آینده هزینه کرد: SpaceX. اولین و مهمترین قدم برای سفر انسان به مریخ، کم کردن هزینه سفر به فضا بود. پرتاب هر راکت به فضا چیزی حدود ۱ میلیارد دلار برای ناسا آب می خورد. ایلان به این فکر افتاد که اگر فضاپیماها چند بار مصرف بشن، اون وخ این هزینه خیلی کمتر میشه. (مقایسه ی سفر هوایی و سفر فضایی) ایلان میخواس همون کاری که هنری فورد تو صنعت خودروسازی کردو تو صنعت فضانوردی انجام بده. درسته که فورد مخترع اتومبیل نبود، ولی اولین کسی بود که اون رو به تولید انبوه رسوند و تولید خودروها رو ارزون تر کرد تا مردم عادی هم بتونن اونا رو بخرن و ازشون استفاده کنن. ایلان فقط یک کارآفرین صرف نبود. اون خودش یه مهندس بود و کلی کتاب میخوند تا خودش اطلاعات لازمو کسب کنه و کارای شرکتو پیش ببره. اون برای خرید راکت به روسیه رفت. چون میدونست راکتای روس خیلی ارزون تر از آمریکایی ها هستن. اونجا خیلی تحویلش نگرفتن. به هر حال روس ها دیدن یه جوون ۳۲ ساله ی آمریکایی که تازه هم پولدار شده، حرفای قلمبه سلمبه میزنه و میگه میخوام آدم بفرستم مریخ و ازین صحبتا، کلا خیلی جدیش نگرفتن. راکتی که حدود ۴ میلیون دلار قیمت داشت و ۸ میلیون قیمت دادن بهش. ینی یه جورایی بپیچوننش. ایلان اما بیخیال نشد! ۲ بار دیگه م پاشد رفت روسیه و چونه زد اما دید اینا خیلی حرفاشو جدی نمیگیرن. گفت پس حالا که اینجوری شد اصلا اونا رو ولشون کن! خودم میسازمون. برای همین حدود ۱۰۰ ساعت تو هفته کار میکرد. بعضی موقع ها انرژیش جواب نمی داد و با روزی ۸ قوطی نوشابه رژیمی خودشو سر پا نگه میداشت. این اعتیاد و مشکل جسمی براش ایجاد کرده بود. همین موقع ها، ایلان و جنیفر از راه لقاح مصنوعی صاحب یه دو قلوی پسر به نامای گریفین و خاویر شدند. دو سال بعدم دوباره از همین راه صاحب یه سه قلوی پسر به نامای دارمین، ساکسون و کِی شدند. اسمای پسراشو از رو شخصیتای کتابای کمیک X-Men برداشته بود. وقت اجرای ایده بعدی رسید. به پسر خاله ش زنگ زد و گفت که میشه با تاسیس یک شرکت، برای خونه ها پنل خورشیدی نصب کنیم تا هزینه های انرژی شون کم بشه. ۱۰ میلیون دلار روی Solar City سرمایه گذاری کرد، کارو به پسر خاله ش سپرد و خودش رئیس هیئت مدیره شد. اونا از ۵ ایالت غربی شروع کردن و خیلی زود تبدیل به اولین تامین کننده پنلای خورشیدی تو تمام ایالات متحده شدند. حالا خونه ها و شرکتای بزرگی مثل eBay برق روزانه شونو با استفاده از پنلای خورشیدی سولار سیتی تامین میکنن. آقای ماسک، اعتقاد داره خورشید تنها منبع انرژی قابل اتکا هست که هیچوقت تموم نمیشه. البته حداقل حالا حالاها! اما اون به دنبال استفاده تمام این تجربیات برای ایجاد تغییر بزرگتری بود. اون به دنبال این بود که انرژی فسیلی رو به کلی از چرخه زندگی انسان ها خارج کنه. جولای ۲۰۰۳ (تیر ۱۳۸۲) در حالی که تلاش شرکتای بزرگ خودرو سازی برای تولید خودروهای برقیِ مناسب با شکست روبرو شده بود؛ مارتین ابرهارد و مارک تارپنینگ شرکت تسلا رو با هدف ورود به این بازار تاسیس کردند. چند ماه بعد ایلان ماسک با سرمایه گذاری ۷۰ میلیون دلاری به جمع موسسای این کمپانی پیوست. در واقع ماسک تمام ۱۸۰ میلیون دلاری که از فروش PayPal به دست آورد رو برای تاسیس سه تا کمپانی خرج کرد. سه تا کمپانی چیا بودن؟ SpaceX، Solar City و Tesla. همین باعث شد برای اجاره خونه مجبور بشه پول قرض کنه. ینی شما فک کنید! طرف سه تا از جاه طلبانه ترین شرکتای جهانو تاسیس کرده، بعد اجاره خونه نداره بده! همین مساله باعث شده اسم ماسک به صدر لیست ریسک پذیرترین اشخاص چند دهه گذشته برسه. به هر حال... تسلا اولین استارتاپ خودروسازیِ چند دهه گذشته و اولین کمپانی خودروسازی بود که تو سیلیکون ولی متولد میشد. اونا یک مسترپلن برای تولید خودروهای تمام برقیِ شرکت توی بیشتر از ۱۰ سال آینده طراحی کردن. اولین خودروی برقی شرکت تسلا به نام رودستر بعد از دو سال از تاسیس شرکت، به قیمت اولیه ۱۰۰ هزار دلار معرفی شد. این ماشین جزو دسته خودروهای بالا رده بود و افراد مشهوری مثل آرنولد، دی کاپریو و جرج کلونی اونو پیش خرید کردن. هدف از تولید همچین ماشین لوکس و گرونی این بود که همون اول بیان سر زبونا. رودستر عنوان بهترین اختراع سال ۲۰۰۶ رو از مجله تایم دریافت کرد. حالا سولارسیتی وظیفه تامین انرژیو انجام میداد و تسلا وظیفه مصرفشو. آقای ماسک پارسال یه ایده خیلی جالبم داد. شرکت Solar City از یک سری تایل سقفی رونمایی کرد که توی خونه هایی که شیروونی دارن به جای تایلای معمولی استفاده میشه. توی این تایلا یه پنل خورشیدی هست و در صورت استفاده از اونا، کل سقف شما بدون این که شکلش تغییر کنه پوشیده از پنل های خورشیدی میشه و این، خونه شما رو از هرگونه منبع انرژی بی نیاز میکنه. اگر ماشینتون هم برقی باشه، شب میذاریدش تو پارکینگ و خیلی راحت تا صبح شارژش ۱۰۰% میشه.

سال ۲۰۰۸ و بحران اقتصادی جهانیِ اون سال، شاید بدترین دوران کاری ایلان تا به حال بوده. برای توضیح این بخش باید یکم به عقب برگردیم. بعد از تاسیس شرکت SpaceX تو تابستون ۲۰۰۲، هدف ماسک و همکاراش، پرتاب اولین راکت شون به اسم فالکون ۱ تا پاییز ۲۰۰۳ بود. یعنی تقریبا ۱ سال و نیم بعد. اما روند طراحی و تولید فالکون ۱ تا بهار ۲۰۰۶ عقب افتاد. بالاخره ۲۴ مارس ۲۰۰۶ چشم تموم دنیا به اولین راکت ساخت یه شرکت خصوصی برای پرتاب به سمت مدار زمین بود. اما، اولین نسخه فالکون ۱ فقط ۴۱ ثانیه بعد از پرتاب، تو هوا منفجر شد. یه سال بعد دومین پرتاب فالکون ۱ بازم با شکست همراه بود. اما اوضاع بدتر هم شد. آگوست ۲۰۰۸، سومین پرتاب فالکون ۱ انجام شد اما به مدار زمین نرسید. بازم یه شکست دیگه برای جاه طلبانه ترین شرکت خصوصی جهان. همزمان، تاخیرای زیاد برای شروع خط تولید رودستر، اولین ماشین برقی تسلا، انتقادا رو از ایلان بالا برده بود. وضع هر دو کمپانی خراب و SpaceX در شرف ورشکستگی بود. زمان تصمیم گیری برای ماسک و دو هیئت مدیره اش فرا رسیده بود. تو همین گیر و دار، یه مصاحبه از جنیفر ماسک تو رسانه ها پخش شد که خبر از جداییش از ایلان میداد. زندگی کاری و شخصی ایلان هر روز تیتر اول روزنامه ها رو به خودش اختصاص داده بود. حقوقا عقب افتاده بودن و همزمان بانکا و کمپانیای مشهور جهان در حال اعلام ورشکستگی بودن. با وجود وعده تسلا که گفته بود رودسترها رو تا اوایل ۲۰۰۷ تحویل میده، به سال ۲۰۰۸ رسیده بودیم و اصلا هنوز خط تولیدی شروع به کار نکرده بود. هیئت مدیره از عملکرد ابرهارد به عنوان مدیرعامل راضی نبود. ابرهارد برکنار شد و ماسک که از اول تا اون موقع رئیس هیئت مدیره بود، با حفظ سمت حالا مدیرعامل هم شد. شرایط وخیم بود. ایلان تا به حال ۷۰ میلیون دلار تو تسلا و ۱۰۰ میلیون دلار هم تو SpaceX پول خرج کرده بود. حالا باید تصمیم می گرفت: یکی از شرکتا رو فدای دیگری کنه یا روی هر دو ریسک کنه؟ مراحل نهایی ساخت یه نمونه دیگه از فالکون ۱ در حال انجام بود. ایلان به دوستش گفت بود که این آخرین شانس منه. اگه جواب نداد SpaceX رو تعطیل می کنم. بالاخره ساعت ۴ عصر ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۸ برابر با ۷ مهر ۱۳۸۷ برای این پرتاب مهم انتخاب شد. صبح اون روز، ایلان برای خلاص شدن از استرس شدید، با برادرش کیمبال و ۵ پسرش راهی دیزنی لند لس آنجلس شد. ۲ دقیقه به ساعت ۴ مونده بود که ایلان وارد اتاق کنترل SpaceX شد. از استرس زیاد نمیتونست بشینه. صداش در نمیومد. آخه این آخرین شانسش برای محقق کردن رویای کودکیش بود. ۳...۲...۱... راکت بلند شد و کمتر از ۱۰ دقیقه بعد تو مدار زمین قرار گرفت. شرکت از خوشحالی ترکید. بعد از ۳ تلاش ناموفق و صرف بیشتر از ۱۰۰ میلیون دلار هزینه، فالکون ۱ به اولین ساخته یک شرکت خصوصی تبدیل شد که وارد مدار کره زمین میشه.SpaceX بالاخره یه محصول سالم ارائه داده بود. ماسک در حالی که نیشش تا بناگوشش باز بود، از اتاق فرمان بیرون اومد. به محض ورود به جمع کارکنای شرکت، صدای تشویق اونا بلند شد. رفت بینشون و یکم براشون صحبت کرد. یه ذره از صحبتاشو براتون میخونم: «بی نهایت عالی بود! این یکی از احساسی ترین تجربه های زندگیم بود. خیلیا بودن که فکر میکردن ما نمی تونیم این کارو انجام بدیم. الآن از شدت خوشحالی اصلا نمیتونم حرف بزنم! ولی این واقعا یکی از بهترین روزای عمرمه. به همه نشون دادیم که میتونیم. این تازه قدم اولمونه. شما رو نمیدونم ولی من امشب قراره یه پارتی باحال بگیرم!».

اما هنوز مشکل مالی حل نشده بود و تا قبل از پایان سال ۲۰۰۸، ایلان باید مشکل هر دو کمپانی رو برطرف می کرد. اواسط دسامبر، ۲۰ میلیون دلار از حساب شخصی خودش که همه داراییش بودو به شرکت تزریق کرد. حالا اون نیاز به ۲۰ میلیون دلار دیگه از بقیه سرمایه گذارا داشت. اما خروجی تسلا سرمایه گذارا رو نامطمئن کرده بود. توی جلسه با سرمایه گذارا، ماسک یه بولوف ریز زد و به اونا گفت که قراره ۴۰ میلیون دلار از SpaceX وام بگیره و مشکلات شرکتو حل کنه. اونام باور کردن و ۲۰ میلیون دلار تامین شد. با تامین ۴۰ میلیون دلار، خط تولید رودستر شروع به کار کرد. به نظر می رسید مشکل تسلا حل شده و باید به فکر حل مشکل مالی SpaceX می بود. ۲۳ دسامبر ۲۰۰۸ فقط چند روز قبل از کریسمس و تصمیم تاریخی برای تعطیلی شرکت، ماسک برای تعطیلات با برادرش رفته بود کلرادو که یهو تلفنش زنگ خورد. گوشی رو که دید، شماره رو شناخت. از طرف ناسا بود. پیرو پرتاب موفقیت آمیز فالکون ۱، ناسا یه قرارداد ۱.۶ میلیارد دلاری برای تجهیز ایستگاه فضایی بین‌المللی به ایلان پیشنهاد کرد. کیمبال میگه، ایلان تلفنو قطع کرد و نشست یه گوشه به گریه کردن! ایلان یاد رفتارای تمسخر آمیز روسا نسبت بهش افتاده بود. به این ترتیب، پافشاری ایلان برای رسیدن به اهدافش، فقط ۲ -۳ روز قبل از تموم شدن سال، هر دو شرکتو از تعطیلی نجات داد. همین، اعتماد به نفس زیادی به ایلان برای شروع سال ۲۰۰۹ داد. بهار ۲۰۰۹ شرکت تسلا از دومین خودروی تولیدی خودش که چند ماه قبل وعده اونو داده بود رونمایی کرد: Model S. مدل اس تحولی تو صنعت خودرو سازی بود. ماشینی با اندازه های معمولی، ولی با ظرفیت ۷ سرنشین! ۵ بزرگسال و ۲ کودک! فرانز وون هولژاوزن طراح آلمانی که سابقه طرحای انقلابی برای جنرال موتورز و مزدا رو تو کارنامه داشت، یک طرح شگفت انگیز برای تسلا رو کرد. پیشنهاد میکنم حتما برید و درمورد این ماشین بخونید. تمام سیستم ماشین با دو تا آرمیچر بزرگ تعبیه شده کنار دو چرخ جلوی ماشین هست. باتری لیتیومیش هم بصورت یه صفحه زیر ماشین نصب شده. همین! کل ماشین همینه! یه بدنه از جنس آلومینیوم، ۴ تا چرخ و کمک فنر، ۲ تا آرمیچر و یک صفحه باتری زیر ماشین. با فقط یه پدال گاز! ینی ماشین ترمز نداره! پا رو روی پدال فشار میدید، صفر تا صدو توی ۵.۶ ثانیه میره که از BMW Z۴ و پورش پانومرا هم کمتره. پا رو که برمیدارید میدون مغناطیسی آرمیچرا برعکس میشه و سرعت ماشینو کم میکنه. دنده هم که خب نداره! شرکت تسلا این ماشین میان رده رو ۵۰ هزار دلار قیمت گذاری کرد و واکنشا بهش فوق العاده بود. هر چند برخی شیطنتا از طرف برنامه تخت گاز بی بی سی و روزنامه نیویورک تایمز انجام شد. واکنش ایلان به این دو شیطنت دو تا بیانیه تند بود و بعد، هم سازنده های تخت گاز و هم نویسنده اون گزارش مجبور به عذرخواهی شدن و اعلام کردن که تستاشون از راه درستی نبوده. حالا برای تولید انبوه این ماشین نیاز به یه کارخونه بود. اما تسلا از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ چیزی حدود ۳ میلیارد دلار رو به باد داده بود و چیزی برای تاسیس کارخونه نمونده بود. اما تعریف تمجیدای زیاد از مدل اس، باعث شد دولت باراک اوباما یه وام ۴۶۵ ملیون دلاری به شرکت تسلا بده. (البته این وام دردسرایی هم برای اوباما تو دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری ایجاد کرد. چند وقت بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۲ آمریکا، شرکت تسلا وام خودشو ۹ سال زودتر از موعد تسویه کرد تا حرف و حدیثا تموم بشه.) تسلا با این وام، یکی از کارخونه های تعطیل شده تویوتا توی کالیفرنیا رو خرید. مدل اس عنوان خودروی سال ۲۰۱۳ رو از مجله Motor Trend گرفت و تا آخر ۲۰۱۷ بیشتر از ۲۱۲ هزار دستگاه توی ۱۶ کشور فروخت. فوریه ی ۲۰۱۲ تسلا از Model X رونمایی کرد که مدل اسپورت Model S هست و درای بال پرنده ای داره. یعنی از بالا باز میشن. سال ۲۰۱۶ هم تسلا آخرین قدم توی اون مسترپلن اصلیش رو برداشت و Model ۳ رو معرفی کرد. این ماشین توی همه دسته بندیا ۵ تا ستاره گرفته و قیمت اولیه ش هم فقط ۳۵ هزار دلاره. تا آخر ۲۰۱۷ بیشتر از ۴۵۵ هزارتا Model ۳ پیش خرید شد. مهمترین مساله ای که Model ۳ داره، آپشن خودران بودنه که روی همه شون نصب شده. ینی ماشینتون برقی و خودرانه! شما فقط بشین، جلو رو نگاه کن، خودش میره! به قول خود ایلان، انگار نشستی پشت اسب! ایلان گفته برای آماده شدن Model ۳ تا ۱۲۰ ساعت تو هفته کار میکرده و خیلی شبا توی کارخونه میخوابیده! شرکت تسلا برای ساخت Model S ۱۳۰ تا حق اختراع ثبت کرده. طی بیانیه ای که آقای ماسک توی سایت تسلا گذاشته، همه اونا برای استفاده عموم آزاده و شرکتای دیگه هم میتونن برای پیشرفت این صنعت از اونا استفاده کنن. تسلا تا الآن برای شارژ ماشیناش بیشتر از ۱۶ هزار ایستگاه شارژ تو کشورهایی که فروش داشته ارائه داده که این ایستگاه ها ۲ مدلن: یکی معمولی و یکی سوپرشارژ. طبق گفته تسلا، استفاده از ایستگاه های سوپرشارژ کاملا رایگانه. این مهم با همکاری خلاقانه تسلا و سولار سیتی بدست اومده. تسلا برای تامین برق ایستگاه های سوپر شارژش توی طول روز پولی خرج نمیکنه و همه انرژی، از خورشید تامین میشه. پس از مشتری هاش هم پولی نمیگیره. با استفاده از سوپرشارژ، باتری ماشین شما توی ۷۵ دقیقه کامل پر میشه. مدل اس با باتری ۱۰۰% تا ۴۸۰ کیلومتر رو میتونه بره. پس خرید ماشین برقی از تسلا یعنی برو مسافرت، بدون صدا، بدون دود، بدون گرما و رایگان! اصلا یکی از شعارای اونا سفر رایگان با ماشینای تسلا از شرق تا غرب آمریکاس. آقای ماسک بارها گفته روندن ماشین بنزینی حس زندگی توی گذشته و روندن ماشین برقی حس زندگی تو آینده رو داره. برگردیم به زندگی ایلان. سال ۲۰۱۰ ایلان با تالولا ریلی بازیگر بریتانیایی آشنا میشه و با اون ازدواج میکنه. البته ازدواج اونا حدود دو سال دووم میاره. در واقع زیاد وقت گذاشتن ایلان برای کارش کار دستش میده و اونا از هم جدا میشن. این زیاد کار کردن ایلان تا حدی بود که چند ماه پیش توی یک از مصاحبه ها به این اشاره کرد که از سال ۲۰۰۱ تا الآن هیچوقت بیشتر از ۱ هفته به تعطیلات نرفته. ایلان و تالولا سال بعد دوباره ازدواج میکنن. اما ظاهرا مشکلات برطرف نمیشه و دوباره تو ۲۰۱۴ ینی یک سال بعد جدا میشن. بعد این که راکت فالکون ۱ بالاخره به موفقیت رسید، شرکت SpaceX به دنبال ساخت راکت فالکون ۹ رفت. اونا فضاپیمای باربر دراگن رو هم طراحی کردند تا توسط راکت فالکون ۹ تجهیزات مورد نیاز ایستگاه فضایی بین‌المللی رو به فضا پرتاب کنه. بالاخره ماه می ۲۰۱۲ اولین محموله ارسالی SpaceX با موفقیت به ایستگاه فضایی رسید و تاریخ سازی کرد. اما بر خلاف هدفای اصلی آقای ماسک، SpaceX هنوز نوآوری خاصی تو صنعت فضانوردی ایجاد نکرده بود. همونطور که قبلا گفتم، اونا به دنبال کم کردن هزینه ارسال فضاپیما به فضا بودن. بعد از موفقیت در اقدامات قبلی، اونا شروع به طراحی راکت فالکون هوی کردند که قاعدتا باید نه تنها با موفقیت به مدار زمین میرسید، بلکه با موفقیت هم برمیگشت و روی زمین می نشست. ۶ فوریه ی ۲۰۱۸ برابر با ۱۷ بهمن ۱۳۹۶، ینی همین چند ماه پیش، راکت فالکون هوی برای اولین بار با موفقیت پرتاب شد و با همکاری SpaceX و ناسا و البته با دردسر زیاد به زمین نشست. این موفقیت به SpaceX کمک میکنه هزینه سفر به مریخ رو که چیزی حدود ۱۰ میلیارد دلار هست، به ۱۰۰ هزار دلار کاهش بده. هدف اونا رسوندن حدود ۱ میلیون نفر به مریخ تا دهه ۲۰۶۰ میلادی هست. اما صحبت درمورد کارای جالب کمپانیای آقای ماسک خیلی زیاده و من خیلی از جزئیات رو حذف کردم. اگه بخوام صحبت کنم چند ساعتم کمه. مختصرا به بعضیاش که هیچ جوره نمیشد حذف کرد یه اشاره ای می کنم: SpaceX قصد داره از سال ۲۰۲۴ جهان رو «چند سیاره ای» کنه. اعتقاد آقای ماسک اینه که مشکلات زمین داره زیاد میشه و انسان باید کم کم به فکر گسترش تمدنش به سیاره های دیگه باشه. اونا میخوان گلخونه هایی رو روی مریخ درست کنن و اونجا یه شهر یا یه همچین چیزی بسازن. خود ایلان هم یه آرزوی جالب داره. اون گفته دوست داره به جای زمین، روی مریخ بمیره. این شاید اصلی ترین هدف ایلان تو این روزا باشه.

اون اوایل، وقتی صحبت های ایلان درمورد این مسائل توی رسانه ها پخش شد مخالفت های زیادی باهاش شد. بالاخره آمریکاییا یکم براشون سخت بود کاری رو که تابحال فقط ناسا انجام داده بود، یه جوون مهاجر توی کمپانی خصوصیش بکنه. توی معروف ترین اظهار نظرای منفی در این مورد نیل آرمسترانگ و یوجین سرنان به عنوان اولین و آخرین انسانایی که موفق شدن روی ماه راه برن، تفکرات آقای ماسک رو مسخره خوندن. ماسک طی یک مصاحبه وقتی درمورد این مساله ازش پرسیدن بغض کرد و گفت: «شنیدن همچین چیزی خیلی برام سخت بود چون اونا اسطوره های من بودن و من بخاطر ادامه راه اون ها وارد این کار شدم.»

بعد از موفقیت شرکت تسلا، یکی از دغدغه های ایلان، تامین باتری لیتیومی برای ذخیره این همه انرژی تجدیدپذیر تولید شده بود. پس به فکر راه اندازی وسیع ترین کارخونه جهان توی صحرای نوادا افتاد و اسمش رو گذاشت گیگافکتوری. ساخت این کارخونه از ۲۰۱۶ آغاز شده و تا ۲۰۲۰ ادامه داره و پس از اتمام، حجم باتریای تولیدیش تو یک سال، هم اندازه ی حجم کل باتریای تولیدی ایالات متحده تا سال ۲۰۱۶ میشه. البته تا الآن تسلا ۲ تا گیگافکتوری دیگه هم در دست ساخت داشته و داره که یکیش تو نیویورکه و جدیدترینش هم قراره توی شانگهای چین ساخته بشه. بزرگترین نگرانی ایلان هوش مصنوعیه. بر همین اساس سال ۲۰۱۵ اون با یکی از دوست هاش شرکت Open AI رو تاسیس کردن که روی توسعه هوش مصنوعی سالم یا بی ضرر کار میکنن. ایلان برای نشون دادن ترسناک بودن هوش مصنوعی بحث یادگیری رباتا رو با یادگیری انسانا مقایسه میکنه. اون میگه رباتای جدید از وقتی برای اولین بار روشن میشن چند ثانیه بعد میتونن روی پاهاشون وایستن اما انسان چند سال طول میکشه تا این مهارتو یاد بگیره.

یکی دیگه از پروژه هایی که آقای ماسک برای برطرف شدن مشکل حمل و نقل شروع کرده رو احتمالا قبلا شنیدید: هایپرلوپ. جولای ۲۰۱۲ ایلان ماسک صحبت از کانسپتی کرد که به گفته ی خودش قراره پنجمین مدل حمل و نقل باشه. ماسک فکر میکنه مشکل از مدل حمل و نقل دو بعدی هست و حمل و نقل باید سه یعدی باشه. اون از بین هوایی و زیر زمینی، دومی رو بخاطر این که اعتقاد داره در صورت بوجود اومدن مشکل امن تر هست انتخاب میکنه و سال ۲۰۱۶ شرکت بورینگ رو تاسیس میکنه. هایپرلوپ شامل کپسول هایی با ۲۸ سرنشینه که توی تونل هایی با سرعت بسیار زیاد مسافتا رو طی میکنن. برای این منظور توی تونل از خلاء استفاده میشه که با از بین بردن اصطکاک، هرگونه عامل کم کردن سرعتو از بین ببره. طبق این کانسپت شما توی ۴۴ دقیقه مسافت تهران تا مشهدو میرید. این کانسپت میتونه درون شهری هم باشه که به صورت بزرگراه های زیر زمینی کار میکنه. عملیات حفر تونل سال ۲۰۱۷ تو لوس آنجلس شروع شده و قراره توی شهرهای دیگه آمریکا هم به زودی شروع بشه. برای مدل برون شهری هم که توی چند کشور توسط شرکتای مختلف در حال اجرا هستش. مشهورترین پروژه ی اون، انتقال بین لوس آنجلس و سانفرانسیسکو هست که در حال انجامه. موتورای این پروژه توسط شرکت تسلا تامین میشن و انرژیش هم از پنلای خورشیدی سولار سیتی تامین میشه. ماسک درمورد امنیت تونلا میگه که تونلا دو لایه ن و مکانیسمی شبیه اسکلت بدن مار دارن! یعنی اگر زلزله بیاد تونلا هم مثل اسکلت مار جابجا میشن و تقریبا غیر ممکنه که هر دو لایه آسیب ببینن. ایلان آدم عجیب و غریبیه و دردسر هم کم نداشته. من فقط به آخریش اشاره میکنم. یکی دو ماه پیش آقای ایلان ماسک یه توئیتی کرد که میخواد با قیمت هر سهم ۴۲۰ دلار سهام تسلا رو بخره و اون رو خصوصی کنه. بلافاصله بعد از این توئیت قیمت سهام تسلا رفت بالا. اما چندتا از اعضای هیئت مدیره تسلا مصاحبه کردن و گفتن از چنین چیزی بی خبرن. بعد از این مصاحبه ها، شایعه شد که آقای ماسک این توئیت رو تو حالت عادی نزده. ماسک هم یکی دو روز بعد اعلام کرد که این توئیت واقعیت نداشته و یه جور شوخی بوده یا یه همچین چیزی. هنوز این خبرا داغ بود که آقای ماسک مهمون یه پادکست معروفی به اسم The Joe Rogan Experience شد. تو جریان مصاحبه که اتفاقا نسخه تصویریش هم تو یوتیوب پخش میشه، جو روگان یه سیگار برگ حاوی ماری جوانا به ایلان تعارف میکنه و اون هم جلوی دوربین سیگار رو میگیره و میکشه. بعد از این اتفاقات شایعه ی قبلی که ایلان در موقع اون توئیت حال عادی نداشته دوباره داغ میشه. البته رسانه ها یکم جو الکی هم میدن. من اون ویدیو رو دیدم و قیافه ایلان کاملا کنجکاو بود و با تعجب نگاه میکرد. جو روگان ازش پرسید تابحال کشیدی؟ گفت فکر کنم یه بار. بعد یه پُک زد و سیگار رو برگردوند. چند دقیقه بعد هم توی مصاحبه گفت که اهلش نیست و از نظرش درست نیست و از این حرفا. ولی خب رسانه ها کار خودشونو کردن! حالا دو سه هفته پیش خبر رسید که سازمان بورس آمریکا از آقای ماسک به اتهام این که بدون اطلاع هیئت مدیره با این توئیت میخواسته قیمت سهام تسلا رو بالا ببره شکایت کرد. کار داشت بیخ پیدا میکرد که آقای ماسک با اونا پای میز مذاکره نشست و راضی شد با پرداخت غرامت ۴۰ میلیون دلاری برای سه سال از ریاست هیئت مدیره ی تسلا کناره گیری کنه اما مدیرعامل باقی بمونه. در واقع ایشون شانس آورد وگرنه شاید کل رویاهاش با خاک یکسان میشد.

آقای ماسک سال ۲۰۱۰ مدال طلایی فضایی رو از فدراسیون جهانی ورزش گرفته که یکی از افتخارات بالای اوناست. مجله ی Fortune تو سال ۲۰۱۳ ایلان ماسک رو به عنوان بیزینس پرسن سال انتخاب کرد. مجله ی Esquire هم اون رو تو رده ۳۹م از ۷۵ فرد دارای نفوذ و قدرتمند قرن ۲۱ معرفی کرد. اون از شرکتاش حقوق ثابت نمیگیره اما سالی ۹۹ میلیون دلار از سهامش درآمد داره. طبق آخرین لیستی که مجله فوربز توی اکتبر ۲۰۱۸ ینی همین چند هفته پیش منتشر کرد، آقای ماسک رتبه ی ۲۴م ثروتمندترین افراد ایالات متحده و رتبه ۵۴م ثروتمندترین افراد جهان رو داره. یکی از دوستاش میگه: اون با دست خالی به آمریکا رفت، یه بچه ش رو از دست داد، توسط همسر سابق و رسانه ها زیر فشار شدید قرار گرفت و تو جریان بحران اقتصادی ۲۰۰۸ تا یک قدمی از دست دادن شرکتاش هم پیش رفت. اون بیشتر کار کرد و استرس زیادی کشید تا از این بحرانا عبور کرد. اون اهداف بلند مدتش رو فراموش نکرد و روی اونا تمرکز کرد. Zip۲، PayPal، Tesla و Solar City محصول و بیانگر ایلان ماسک هستند اما SpaceX خود ایلان ماسکه. زندگی باورنکردنی ایلان ماسک یک مثال فوق‌العاده از مردیه که رؤیای کودکی خودش یعنی فتح فضا رو با باور، تمرکز و اراده ای که داشت به واقعیت تبدیل کرد. اسکان بشر تو مریخ به لطف نوآوری‌های SpaceX تو صنعت فضایی به زودی به واقعیت تبدیل می‌شود. حتی اگه به همچین چیزی باور هم نداشته باشید وقتی یکی از مصاحبه های آقای ماسکو میبینید، به این مساله باور میکنید! بنا به گفته آقای ماسک بین ۱۰ تا ۲۰ سال آینده، هر داستان علمی تخیلی به واقعیت می‌پیونده.

نوشته‌های مرتبط